اگر گذر سیروس مقدم به اینجا افتاد!

سلام

احتمالا سریال قدیمی مسافر رو که این روزها از شبکه آی فیلم پخش میشه دیدید. یک داستان اجتماعی درباره معضل اعتیاد! مثل بیشتر سریالها یک مثلث عشقی هم برای افزایش کشش پذیری داستان وجود داره که توجه من رو برای این پست جلب کرده! نقش اول یک خانم دکتر با کمالات، هنرمند، بااحساس و زیباست با 2 خواستگار! یکی، جوابی معتاد، در خانواده ای مشکل دار، آس و پاس، دانشجوی اخراجی، البته باهوش و اطلاعات عمومی بسیار بالا که در جای خودش قابل تقدیره(!) و دیگری، رییس بیمارستان، استاد دانشگاه، متخصص درمان اعتیاد، بسیار متین، با خانواده ای سالم! هر دو عاشق دلخسته خانوم دکتر که در ابتدای داستان، آقای معتاد با یک شارلاتان بازی قصد تیغ زدن دختر رو داشت ولی آقای دکتر سعی داشت برای به دست آوردن دل دختر اون رو به یک دوره تخصصی در آلمان بفرسته!

در این شرایط رقابتی خاص، به نظر میاد نویسنده میخواسته روح امید رو در جامعه بپاشه و پیام بده "پایان شب سیه سپید است"، برای همین داستان به سمتی پیش میره که خانم دکتر پسر معتاد رو انتخاب میکنه و پسرخاله از خارج برگشته اش هم فرشته نجات خواهرزاده معتاد ایشون میشه و در حقیقت یک خانواده ای به لطف خانواده دیگه، از فلاکت نجات پیدا میکنه! تا اینجا همه چیز عالیه و همه آدم بدبختها هم امید و انگیزه پیدا میکنن که یه روزی ورق برگرده و اونهام بشن آدمهای حسابی جامعه و با پله که نه، بلکه با آسانسور در کمال معصومیت به طبقه های بالا برسن!

اما سرنوشت رییس بیمارستان چی میشه؟ چی به سر باورها و فلسفه زندگی این مرد میاد؟ کسی که سالها درس خونده، کار کرده، سالم زندگی کرده، حتی تفریحات عادی جوونها رو هم گاهی از خودش دریغ کرده، حرمت زندگی خانوادگی رو نگه داشته و حالا زمانی که فکر کرده شرایط خوبی رو برای وارد کردن یک دختر به زندگیش فراهم کرده به دلش اجازه داده که عاشق بشه! اما قبل از اینکه بتونه جوونه های این احساس رو لمس کنه، دچار یک باخت سنگین از کسی میشه که حتی روش نمیشه راجع بهش با کسی درد دل کنه! در واقع غرورش اجازه نمیده بگه دختری که عاشقش بودم یه مردک معتاد رو به یه متخصص درمان اعتیاد ترجیح داد! راستش من خودم فکر میکنم، در همچین شرایطی با اغلب افراد جامعه ما نمیشه درد دل کرد! چون حتی اگه جرات کنی این جمله رو بگی، با تمسخر میشنوی دکتر جون ولش کن این دختره ی بی شعور رو که فرق تو رو با بقیه نمیفهمه، واسه تو که دختر قحط نیست!

این سطل آب یخ، نشون میده که جامعه ما متوجه نیست که یه رییس بیمارستان 38 ساله هم دل داره و میتونه عاشق بشه!

البته داخل پرانتز عرض کنم، من نمیگم همه دخترها حتما باید به یک رییس بیمارستان با اون شرایط جواب مثبت بدن، کاملا متوجه هستم که دختر داستان حق انتخاب داشته و حتما عوامل دیگه ای هم موثر بوده که پسر معتاد رو ترجیح داده ولی به نظرم لازمه با پذیرفتن این حقیقت که ممکنه چنین ناکامی هایی در زندگی هر کسی پیش بیاد که به اندازه خوبی هایی که کسب میکنه، اتفاقات خوب رو تجربه نکنه(یا مثلا در مثال این سریال با وجود کسب شرایط اولیه ای که معمولا در جامعه ایرانی برای ازدواج لازمه، پذیرفته نشدن در مقابل شخصی که هیچ کدوم از این شرایط رو نداره) جا داره فیلمهایی هم ساخته بشه برای پرداختن به حال و احوال آدمها بعد از شکستهای باورنکردنی، بعد از کم آوردن آدمهای پرتلاش از آدمهایی که با وجود لاابالیگری یک شبه ره صد ساله رفتند تا روحیه تلاش در جامعه نمیره! اینکه چه بلایی سر انگیزه هاشون میاد، آیا بی انگیزگی سرآغازی برای رها کردن زندگی و تغییر معنای زندگی نیست؟ آیا این فرد با شکستهایی از این دست، زمانی که فکر میکرد همه چیز آماده است، دچار پوچی نمیشه؟ فکر خودکشی که الکی به سر آدمها نمیزنه!

به نظر من در این سریال به این مرد از دیدگاه ضد بورژوا نگاه شده که چون پولداره و صاحب موقعیت اجتماعی انگار حق خانواده معتاد رو خورده و یه آدم بی احساسه که برای منافع شخصی میخواد با دختر بیچاره ازدواج کنه! راستش رو بخواید من وقتی سال 79 این سریال رو میدیدم همچین تصوری داشتم ولی این بار که با دقت تر به این شخصیت نگاه کردم متوجه مظلومیتش شدم و دلم براش سوخت...مظلومیتی که تو جامعه واقعی هم زیاد مشاهده میشود. جوانانی که از جون مایه میذارن برای کار یا تحصیل یا تلاش میکنن برای پاک بودن، انسان بودن، مثل مورچه شب و روز کار میکنن تا یکیشون بشه دو تا، اونوقت یک کسی که از هیچ نظری با اونها برابری نمیکنه مثل میگ میگ ازشون جلو میزنه و اونا میمونن و آواری که روی سرشون خراب میشه! نه آرزویی براشون میمونه، نه امیدی! میشن آدم کوکی های خسته ای که منتظرن سوت پایان رو بزنن!

اینکه آدم ها به اندازه تلاشی که میکنن چه مادی و چه معنوی نتیجه نگیرن به نظرم خیلی تاثیر بدی روی روح و روانشون داره و از نظر اجتماعی و اقتصادی هم میتونه اثرات بدی داشته باشه. چون جامعه ای که به اندازه تلاش آدمها چه در سطح خرد و چه در سطح کلان(حتی خانواده و دوستان) بهشون پاداش نمیده، با بی انگیزه کردن تلاشگرانش، دچار رکود میشه!

ایکاش یه روزی گذر سیروس مقدم به این وبلاگ بیفته و فیلمی درباره شرایط روحی و افکار رییس بیمارستان بعد از این حادثه بسازه!

نظرات 10 + ارسال نظر
ماهی سیاه کوچولو چهارشنبه 29 مهر 1394 ساعت 22:14 http://1nicegirl8.blogsky.com/

چی بگم سریال رو ک ندیدم ولی به روایت سریالها هیچ استنادی نمیشه کرد یعنی با اینکه آدما از بطن جامعه هستن ولی نوع زندگی و تصمیمات نهایی بازیگرا فقط مدیر شبکه پسند هستش...ولی الهام جون رییس بیمارستان تا 38 سالگی عاشق نشده باشه یه ذره عجیبه خب
خب نباید توقع داشته باشه دکتر جوون بهش جواب مثبت بده چون اینجا موقعیت اجتماعی مهم نیست روحیات مهمه
بازم میگم سریال رو ندیدم شاید بی احساس بوده یا بلد نبوده احساسات بروز بده
بهرحال اگه ایشون رییس بیمارستان بوده لابد شکست عشقی رو مداوا کرده


تو فیلم نمیگه آقاهه چند سالشه من خودم حدس زدم اما من نمیدونم که آقاهه تا اون سن عاشق شده بوده یا نه، تو فیلم که نشون نداد! ولی حالا شاید یه بار سال اول دانشگاه عاشق شده باشه،ولی خیلی جدی نبوده.یعنی کار بجایی نرسیده که بتونه ازش خواستگاری کنه...ولی ماهی جون خانوم دکتره هم سنش کم نیست، بهم میخورن!

مامان آمیتیس پنج‌شنبه 30 مهر 1394 ساعت 08:03 http://mamaneami.niniweblog.com/

سلام
یه دکتر با یک چنین شرایطی اینقدر مجرد بمونه مگه داریم مگه میشه پس دخترای همکلاسیش و خانوم دکترا و دخترای فامیلش چیکاره بودن
اصلا مامانش چرا این همه مدت واسش آستین بالا نزده پسر به این خوبی من اگه جای مامانش بودم ...
من فکر نکنم تو این جامعه دختری پیدا بشه که ریسک این خانوم دکتر رو بکنه و اگرم کرده باشه الان پشیمونه شاید الان این خانوم دکتر طلاق گرفته باشه و ... واااای هندی شد
مشکل همینه که ما دو تا عشق رو تو فیلم به هر مکافاتی به هم میرسونیم ولی نمی دونیم اینا تو زندگیشون بعدا میخوان چطور باشند رو هرگز در موردش فکر نکردیم
مشکل اینه که تو جامعه داره این قضیه زیاد میشه ازدواج های بدون هدف بدون تعهد و بعد هم طلاق های زیاد
واااای من این بحث رو به کجا هدایت کردم
بعد چرا خودکشی . اگه یه دکتر اینقدر ضعیف باشه که مثلا به کسی دلبسته و بهش نرسیده بعد بخواد چنین کاری بکنه وای به حال اون معتادایی که میخوان پیشش درمان بشن

باهات موافقم بانو
ولی خب همچین اتفاقی غیرممکن نیست و حالا خودکشی هم نه، اما احتمال زیاد همچین شخصیتی تو زندگیش تجربه شکست نداره یا تو مسایل احساسی اونقدر بی تجربه است که ممکنه زود بشکنه!

رها پنج‌شنبه 30 مهر 1394 ساعت 21:20 http://aftabparast.blog.ir

سلام مهرنگار عزیز
دفعه ی اولیه که به وبلاگتون میام و البته فیلمی که نقد کرده بودی هم ندیدم. راستش من سالهاست با سریال های ایرانی خداحافظی کردم و اصل رو بر ندیدن فیلم می ذارم مگر این که سخنان و شنیده ها خلاف اون رو ثابت کنند. ولی نقد شما از مضمونی که من در حد نوشته ازش باخبر شدم بسیار برام دلنشین و از نظرم عمیق بود.
در حقیقت عروج سریع الهنگام و سهل الوصول افراد به طبقات بالاتر در جامعه ی ما اصلا چیز عجیبی نیست! و وقوع چنین حادثه ای هم غالبا تعریف و تمجید اطرافیان رو به دنبال داره.
مریض بودن روح و روان جامعه ی ما رو از همین جا می شه فهمید که ذات سخت کوشی و جون کندن واسه هر چیزی رو تمسخر می گیرن و همه جوره دارن به افراد القا می کنند که اگه کسی پدرش دراومده و به جایی رسیده اصلا غلط کرده که به اونجا رسیده! و این اولین فیلمی ایرانی نیست که آدم موفقه توش آدم بده است!

در ضمن بسیار از قلم شیوا و روان شما لذت برم و با اجازه می رم که بقیه نوشته هاتونو بخونم.

سلام
لطف داری رها جان
تو این سریال آدم موفقه تقریبا نادیده گرفته میشه،شاید به این دلیل که موضوع داستان چیز دیگه ایه. برای همین به نظر من خوبه که سریالهایی هم با موضوع شرایط پیش اومده برای این افراد ساخته بشه. اما موافقم با روحیه ضدتلاشگری و پله پله جلورفتن مردممون

خلیل شنبه 2 آبان 1394 ساعت 21:37 http://tarikhroze4.blogsky.com

سلام

منم یک خانم دکتر را می شناسم که شوهر دکترش را ول کرد و همسر لوله کش خانه اش شد.

حق انتخاب را از افراد نگیریم و برای کسی بمیریم که برامان تب کنه.

من اصلا نمیگم چرا خانم دکتره معتاده رو انتخاب کرد.حق انتخاب داشته و قطعا عشق سوای از موقعیت اجتماعی است. من با دنیای آقای دکتر کار دارم

صنم یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 10:57 http://aztahedelam.mihanblog.com/

سلام الهام جون
خیلی خیلی اتفاقی متوجه شدم آی فیلم مسافر رو گذاشته
ولی دفعه اول دیدمش
نمیدونم چرا اون موقع خنده ام میگرفت!
اون موقع عشق رو درک نمیکردم(الان هم درک عمیقی ازش ندارمااااااااا!!!)
و کلی به خانوم دکتره فحش میدادم نه بابت عشقش نه
بابت اینکه یه کم خوش باوری و بلاهت توی پذیرشش به چشم من میومد
اما اینکه آقای دکتر رو نمیخواست خب نمیشه قیاس کرد
من میفهمیدم که اون رو نمیخواد! همین
بدون اینکه بخوام دلیل بتراشیم که چرا نمیخواد
خب طبعا از لحاظ ظاهری اون موقع هنوزم اون آقای معتاد جذابتر بود ظاهر منظورم یه چیز کلی هس نه فیزیکی

اما همون موقع هم دلم به حال آقای دکتر تنها میسوخت که رسمن داشت پیر میشد!!
و شاید از یه وقتی به بعد فقط دلش برای عشقش میسوخت که داشت یه جورایی خودشو از دید اون بدبخت میکرد!

سلام صنم جان
من از دست پدر خانوم دکتر بیشتر از خودش حرص میخورم

خانم اردیبهشتی دوشنبه 4 آبان 1394 ساعت 11:59 http://mayfamily.blogsky.com

سلام
چه پست خوبی! من یک فامیل از این پسرها سراغ دارم! پسرهایی که یک عمر ساده و سالم زیست کردند، تلاش کردند، ارتباطات نامعقول نداشتند. اهل ریا، تظاهر، باندبازی، پارتی بازی و ... نبودند و حالا احساس باختن دارند! از قافله هم سن هاشون چه تو کار و چه ازدواج عقب موندند! همین باعث شده ارزش هایی که این قدر براشون ارزشمند بوده و خمیرمایه اعتقادات و زندگیشون بوده بره زیر سوال

سلام
متاسفانه اغلب آدمهای سالم تو این دوره و زمونه گرفتار این سرخوردگی شدن. گمونم دختر و پسر هم نداره...

بانو. سه‌شنبه 5 آبان 1394 ساعت 23:05 http://mylifeinwords.blogfa.com

سلام. اگه سریال هالیودی بود حتما در روند داستان یه دختر با کنالات دیگه پیدا میشو و دل رییس بیمارستان رو میبرد... چه کنیم... اونا فکر میکنن هر فرصت از دست رفته ای میتونه مسیر دستیابی به یه فرصت دیگه باشه...باور جامعه ما،اما، این نیست


تو زندگی واقعی هر چیزی ممکنه
شاید یه دلبر بهتر پیدا بشه و شاید هیچ وقت پیدا نشه! جناب دکتر ما اونقدر بی دست و پاست که همینم بعد صد سال.پیدا کرده!

مینو سه‌شنبه 12 آبان 1394 ساعت 21:38 http://milad321.blogfa.com

این حس رو خیلی خوب درک میکنم.بقول خواهرم که در مورد پسرای برادرم میگه حروم شدن.احتمالا در مورد پسرای من هم میگه.پسرایی که حاضر نیستن حتی برای نوبت دکتر یکی براشون پارتی بازی کنه.
فراوان آدم هایی که اهل هر جور بی اخلاقی هستن و ظاهرا کارشون هم خوب پیش میره.من فیلم رو ندیدم.کاری هم با مساله عاشق شدن ندارم.اما پاداش آدم خوبه قصه چی میشه؟

فیلم واقعا بهانه بود اما بسیار هستند افرادی شبیه پسرهای شما و دخترانی مثل دوستان من که پاداشی نمیگیرن...فقط آرزو میکنم آدمهای خوب و تلاشگر و اخلاقی به تور هم بخورن و بیشتر زجر نکشن

مینو یکشنبه 8 آذر 1394 ساعت 22:24 http://milad321.blogfa.com

زمان از دستم در رفته.امتحان جامع رو برای ارشد دادی یا دکترا.؟البته اینم نمیدونم که امتحان جامع دوره دکتری را مثل سابق در شروع دوره میگیرن یا پایانش.؟
امیدوارم به هدف هایی که میخواستی برسی و با موفقیت هم ادامه بدی.

سلام
ممنون
امتحان جامع بعد از اتمام دوره آموزشی،قبل از شروع تز دکتری گرفته میشه
قبل از شروع دوره دکتری یک کنکور سرارسری برگزار میشه در کنار مصاحبه شفاهی که تو اون هم مثل جامع از همه درسها سوال هست و البته هر سال مدل برگزاریش فرق میکنه

محمدهادی شنبه 15 اردیبهشت 1397 ساعت 10:05

سلام.خوبی جناب آقای مقدم؟یه جوان 30ساله هستم چندین سال قصد دارم ازدواج کنم ولی بخاطر مشکلات مالی نمی توانم ازدواج کنم اگر امکانش هست به من کمک مالی کنید تا ازدواج کنم ممنون.شماره تماس 09033052928.
شماره عابربانک ملی(6037997213792667 )قربانی هستم.متشکرم.الله وکیلی اگر ناچار نبودم این پیام نمیدادم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد