ترس از شادی یا ترس از با هم بودن!؟

سلام


این مطلب رو از کانال جناب سهیل رضایی به مناسبت امشب کپی کردم:


از یک هفته قبل در تمام سازمانهایی که رفت وآمد دارم همگی میگویند که سه شنبه تا ساعت 2 بیشتر کار نمیکنند وعلت را چهارشنبه سوری بیان میکنند!؟
ناخوداگاه به خاطرات کودکی ام سفر میکنم ویاد روزهایی می افتم که با کل اهالی محل از یک هفته پیش دور هم جمع میشدیم وهر کدام بر اساس توان خود کاری را میپذیرفتیم تا تمام اهل محل دور هم جمع شوند،
شب که میشد مادر وپدر وبزرگترها کنار ما ها بودند و فضایی مفرح را میساختند و کم کم ما را برای قاشق زنی در خونه همسایه ها آموزش میدادند،خلاصه که انگار هیجانات ما حسابی تخلیه میشد و تازه واردهای محل هم در همین روند به بقیه معرفی میشدند ،خوراکی و پذیرایی های مختلف فضای جمعی را حسابی داغ میکرد.
حالا که در حوزه آئین وروان مطالعه میکنم میبینم چقدر اون روزها جامعه ایرانی را شاد ،مفرح وصمیمی میکرد وهر جامعه ای برای ایجاد تجارب جمعی خود نیازمند مراسم ومناسک هایی است که پیوندهای اجتماعی را جاری ومستحکم کند،و این آئین ها گاهی معبری برای برون ریزی غم هستند وگاهی معبر بروز وتجلی شادی،و هر کدام که معبرش به مدت طولانی مسدود گردد به مرور به سایه سرکوب شده و ویرانگری تبدیل میشوند که بروزشان همه را مصدوم وخود فرد را مجروح خواهد کرد،و هر جامعه ای فرا خور حال وهوای خود آئینهای خود را دارد که در طول زمان با نوع برخوردها وتجارب یا تکامل می یابند ومدد بیشتری به جامعه میدهند ویا سرکوب میشوند وکم کم تهاجمی تجلی میکنند وخارج اراده واداره ما سازمان جامعه را تهدید مینمایند.
بخشی از وظایف مدیریت اجتماعی که شامل متولیان شهری وآموزشی میشود طراحی و ارائه مدلهای موثر فضاها ومراسمهایی برای تقریب مردم است تا آنها کم کم به تنهایی وانزوا واضطراب اجتماعی دچار نشوند،زیرا اگر دچار شدند این خلق به سرعت به پرخاشگری اجتماعی وفردی وخانوادگی تبدیل میگردد وما با هم غریبه شده و مدام به فکر گریز از هم برای رسیدن به امنیت خواهیم بود!
واین میل به جدایی وترس از رابطه در تمام فرصتهایی که میتواند منشاء رابطه باشد دیده میشود حتی در یک آسانسور یک دریک!
این خلق شادی گریزی این روزها آنقدر در ما درونی شده که آمادگی داریم ساعتها گریه همسایه خود را تحمل کنیم وحتی برویم با او همصدا شویم اما طاقت زیاد خندیدن وشادی آنها را نداریم ودر درون با خود میگوئیم :شعور هم خوب چیزیست!
اگر خودمان هم از یک حدی بیشتر خوش باشیم وبخندیم سریع بین شست وانگشت اشاره خود را گاز میگیریم ومیگیم خدا ما را ببخشه!؟
جدی جدی باور کردیم خدا هم طاقت شادی ما را نداره!!!!!
دوستان وهمسفران هم نسل من باید در طول ده ها سال تلاش کنیم تا در شادی ولذت هم سریع دچار احساس تولد فساد وفحشاء نشویم و به خود یادآوری کنیم فرزندانمان اگر در اتاق دیگر مشغول شادی وسر وصدا هستند وما حوصله نداریم ،زودتر بلند شویم برای قدم زدن برویم بیرون ولی سر آنها داد نزنیم ونخواهیم که خفه شوند!ورعایت دیگران را بکنند!
امروز قرار است چهارشنبه سوری باشد نه روز حمله داعش که همه بدویم تا شب نشده در خانه باشیم تا مبادا توسط سایر همشهریان خود مورد حمله قرار بگیریم !چون آنها از ترسیدن ما خوشحال میشوند!چقدر تلخ وبد شده است ذائقه ما برای پیدا کردن موضوع خندیدن!!
ما نیازمند احترام وتکریم شادی وبازی هستیم.
لطفا ازخانه وکار و آپارتمان و شهر خود شروع کنیم تا از ترس غربت بیش از این جامعه ما سرد نشده است.
به امید جمع شدن ما دور آتشهایی که گرما بخش جمع محله ما بود وهیچ ترقه ودینامیتی هم در کار نبود.
ما ملت بزرگی بوده وهستیم واگر اراده کنیم دوباره گرم خواهیم شد.
سهیل رضایی،
محقق در آئین واسطوره و تاثیر آن برتحلیل روان انسان


امسال هم مثل هر سال، بجز پارسال، چهارشنبه سوریم تو خونه با تلویزیون و نوشتن و خانه تکانی و دوستان تازمون تلگرام و اینستا گذشت...
دیگه مثل قبل حتی شوق بیرون رفتن و شریک شدن با روح جمعی رو هم ندارم. راحت ترم انفجارهای گاه و بیگاه خیابون رو بهانه کنم تا چهارشنبه سوری، شب چهارشنبه ای باشد، مثل همه شب چهارشنبه ها...

رویتان سرخ و دلتان گرم و زندگیتان سبز

روند

سلام


به خاطر رشته تحصیلیم عادت کردم که به روندها دقت کنم!

اینکه در دهه های مختلف چه اتفاقاتی افتاده و کدام سالها خاص بوده اند و کدام سالها در پیش بینی آینده موثرند؟

دنبال کردن روندها یعنی از بالا نگاه کردن به موضوع و این خوبی را داردکه گاهی سر از زندگی خودت بیرون بیاوری و روند خودت را در یک زمینه خاص نگاه کنی.

دارم از جلوی کیوسک روزنامه فروشی عبور میکنم که ناگهان توجهم به خودم جلب میشود که مدتی است، هیچ توجهی بهتیتر روزنامه ها و چیدمانشان روی دکه ندارم. مدتی است اخـ-بار رو هم جدی دنبال نمیکنم! برای انتـ.خابات فقط کم و بیش ا.خبار استاد راهنمام رو آن هم از روی کنجکاوی دنبال میکنم و برای انتـ-خاب نیاز به تحقیق جدید نمیبینم، چون همونطور که گفتم روندها رو به اقتضای واحدهای درسی قبلا بررسی کردم و در آینده نیز به امید خدا خواهم کرد. یاد سال 91 و 92 میفتم که وسط نوشتن پایان نامه و خوندن واسه کنکور همه اخـ-بار رو دنبال میکردم و گاهی چند دقیقه یک بار سایت خبری مورد علاقه ام رو رفرش میکردم و سه روزنامه مورد علاقه ام رو هر روز در اولین ساعات که روی سایت قرار میگرفتن نگاه میکردم و مقالات مهم رو میخوندم و نظر روزنامه مخالف رو درباره بعضی مطالب چک میکردم و در ایام ا.نتـ.خا.بات از برنامه های تلویزیونی نامزدها نت برداری میکردم. یعنی خود نامزدها همچین رصدخونه ای تو ستادشون نداشتن!!

از مجـ-لس قبلی خاطره خاصی ندارم، یعنی به طور روزمره دنبال کردم. در سال خاص با ضمیری پاک، نشستها و نشریات دانشجویی رو در کنار اخـ-بار دنبال میکردم و به همه گزینه ها فکر میکردم! دوره قبلترش هم که رای اولی بودم و ذوق داشتم ولی خیلی اطلاعات خاصی بهم نمیرسید و راستش رو بخواهیم بینشی هم نداشتم و از خانواده پیروی کردم.

یک خاطره هم از سال 80 دارم که تو روز انتـ-خا.بات جوجه رنگی که بعد از امتحانات مدرسه خریده بودم تو اون روز به رحمت خدا رفت و من در دفترچه خاطراتم با رسم پرتره ای از آن مرحوم، هر سال اون روز رو گرامی میدارم! نمیدونم چرا مثل بی سوادها یا غارنشینها از نقاشی استفاده کردم.

ولی با وجود این افت و خیزها و روند افزایشی دانش، از نظر بینش روند ثابتی داشتم. اینجاست که همیشه فکر میکنم بحث در مورد عقاید با هدف تغییر نظر طرف مقابل کار بیهوده و بی تاثیری است. چون هر کس مجموع نظرات خانواده یا اشخاص تاثیرگذار دوره کودکیشه و خیلی کم پیش میاد کسی نظر خیلی متفاوتی از خانواده اش داشته باشه و اگر دقیق تر بگوییم کسی که نظری متفاوت با خانواده اش دارد، شاید رگه هایی از لجبازی با والد در کودک درونش باشد یا همان الگوی رفتاری خانواده را در یک جنا.ح در جنـ-اح دیگر پیاده کند. مثلا اگر خانواده متعصبانه یک طیف فکری را میپسندد، شخص به طور متعصبانه عقیده دیگری را حمایت کند. در بعضی موارد هم شخص در دوره جوانی با خانواده متفاوت است اما در سنین میانسالی به عقاید خانواده بازمیگردد و شاهد آن جوانان خانواده های مذهبی که در جوانی مقابل عقاید خانواده می ایستند و از 50 سالگی هر روز سال را به کفاره آن سالها روزه میگیرند!

البته بخواهیم علمی نظر بدهیم، همه این نظرات حاصل مشاهدات اینجانب است و حتما استثنا هم وجود دارد.

 

پ.ن: قصد داشتم یک تبلیغاتی هم بکنم ولی آخرش دیدم با محتوای پست جور در نمیاد، شما حتما تصمیمتون رو گرفتید!

 

روز مهندس و سپندارمذگان مبارک