مهاجرت

به نام خدا


سلام

به خونه جدیدم خوش اومدین...

وبلاگ جدیدم رو در پی کشف یک ویژگی در خودم ساختم. مدتی بود احساس میکردم نیاز به وبلاگ خصوصی تری دارم که عده کمتری در آن در دنیای واقعی مرا بشناسند. اما دلم نمی اومد وبلاگی که اولین خونه مجازیم بود رو ترک کنم. واسه همین خیلی جدی، به ساخت وبلاگ جدید فکر نکردم. بعد از اون وقتی چند باری بلاگفا بازی در آورد، باز هم این اتفاق تکرار شد. در حدود یک ماه گذشته هم، با اینکه حرفهای زیادی داشتم که شاید فقط میشد تو وبلاگ با دیگران مطرحش کرد، باز نیرویی من رو از نقل مکان باز میداشت. فکر اینکه 5 سال تو وبلاگ قبلی نوشتم و بهتره که همه نوشته هام تو یه وبلاگ جمع شده باشن...

تا اینکه دیروز ناگهان این فکر خودم رو با افرادی که سالها تو یه خونه قدیمی که خیلی ممکنه شرایط زندگی توش سخت باشه یا محله اش بد شده باشه زندگی میکنند و با خودشون میگن من تو این خونه به دنیا اومدم، ازدواج کردم و همه خاطراتم تو این خونه و محله است و باید تو همین خونه بمیرم، مقایسه کردم!

من حتی حاضر نیستم تو زندگی مجازی خودم تغییر ایجاد کنم، میخوام تو همون وبلاگی که به دنیا اومدم، بمیرم!!!!!!...

به این فکر کردم که من تو زندگیم حتی به این موضوع فکر نکردم که برای یک رشته تحصیلی بهتر به یک شهر دیگه که میتونست یکی از شهرهای بزرگ و دانشگاههای معتبرشون باشه مهاجرت کنم. حاضر نبودم فکر کنم برای مقاطع بعدی به شهر دیگه ای به جز شهر خودم برم! بعدها ترسیدم از مهاجرت به یک کشور خارجی و البته مستقل نبودن و ترس از زندگی تنهایی نیز در کنار میل به ثبات، دلایل مهمی بودند! من بارها با استاد و دوستی بحث کردم بر سر اینکه حاضر نیستم برای فرصت شغلی به شهر دیگری مهاجرت کنم و البته دلیلم برای او این بود که برای من، رفتن به هر شهر دیگری نوعی پسرفت است! برای من سنگین است که روزی بشنوم، این همه شب بیداری کشید و آخرش هم مجبور شد برای فرار از بیکاری برود شهرستان!! حالا هر چقدر هم که شغل پردرآمدی باشد، باید همه آنچه در محیط اطرافت داشته ای بگذاری و بروی، یعنی ثبات را بر هم بزنی...!

و بر هم خوردن ثبات برای من ترس بزرگی است. ولی میدانم باید گاهی ثبات را بر هم ریخت. گاهی باید موجی درست شود تا سریع تر جلو بروی؛ هر چند ریسک عقب گرد هم دارد. اما اگر حساب شده موج درست کنی و با آن همراه شوی احتمال جلو رفتن بیشتر است. وقتی به موج عادت کرده باشی، بعد از هر تغییر راحت تر خود را به تعادل میرسانی و همراه جریان زندگی میشوی.

برای آغاز، به بلاگ اسکای اسباب کشی کردم تا از عادتها و میل نابه جا به ثبات و ترس از تغییر فاصله بگیرم.


باشد که چراغ این خانه هم برای ادامه خودشناسی روشن باشد...